سلام علی آقا شب بخیر امشب خیلی بهت خوش گذشت آخه با عمه اینا رفتیم بارک و تو با زهرا حسابی بازی کردی...چند وقته اصلا تو وبلاگت مطلب نذاشتم دیگه کم کم ٣ سالت داره تموم میشه و چشم به هم بذارم مردشدی..یکمی شیطون شدی و دیگه خیلی به حرفم گوش نمیدی ولی من بازم عاشقتم.. عاشق معصومیت قشنگی که تو نگاته ..عاشق اون لحظه هاییم که تنهایی بدون اینکه حواست به جایی باشه با خودت بازی میکنی..عاشق تمام سادگیاتم که وقتی بهت میگم عینکتو اگه در بیاری آقا موشه میخوردش و تو معصومانه باورت میشه..من عاشقتم وقتی داری با زبون شیرینت نماز میخونی و یهو وسطش میگی مامانصدای چی بود؟بعد از ته دل میخندی عاشق اون لحظه اییم که میای تو بغلم میشینی و آروم خوابت میبره من عاشق ن...