نبض زندگی ماعلینبض زندگی ماعلی، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

علی فرشته کوچک خانه ما

جشن تولد علی آقا

1391/4/31 0:21
نویسنده : مامانی
453 بازدید
اشتراک گذاری

امشب بهمون خیلی خیلی خوش گذشت چون جشن تولدت بود و همه خونه ما شام یا همون افطاری دعوت بودن البته امروز یعنی جمعه 30 تیر 30 شعبان بود الان که من دارم اینارو مینویسم ساعت 3 نصف شبه و توو بابایی خوابید 

 

 اما من هر کاری کردم خوابم نبرد و تصمیم گرفتم یکمی بنویسم یه ساعت دیگه باید بابا رو بیدار کنم تا سحری بخوریم

ساعت 7 و نیم مهمونامون که عمه هات و بابا عطا و مادر بودن اومدن خونمون منم برای افطاری یه خورشت خلال بادوم خوشمزه درست کردم بعد از اینکه غذا خوردیمو نماز خوندیم مراسم تولد تو شروع شد دو روز پیش برات کیک سفارش داده بودیم که خیلی خوشگل بود یه کله گنده خرگوش!امروزم من کلی کار داشتم تو هم از صبح برف شادی رو گرفته بودی دستت و چون خودت زورت نمیرسید بابا رو مجبور میکردی برات اینور اونور میپاشید و تو کلی کیف کردی 2 تا از بادبادکاتم همون صبح ترکوندی!

عصر بابایی شرشره ها و بادکنکارو وصل کرد تا همه چیز برای تولدت آماده باشه  خلاصه کلی آهنگ پخش کردیمو دست زدیمو تو کادوهاتو گرفتی یه عمه برات بلوز گرفته بود و اون یکی 50 تومن پول داد.مادر و بابا عطا هم که قبلا کادوشونو داده بودن اما بازم محبت کردن و یه پارچه چادر نمازی برای من آوردنمن و بابایی هم یه کامیون گنده برات خریدیم که 120 کیلو وزنو تحمل میکنه چون تو خیلی علاقه داری که وسایلاتو تو یه چیزی بریزی و دنبال خودت بکشیالبته امشب یکم کج خلق بودی چون ظهر نخوابیده بودی راستی چون کیک تولدت خیلی گنده بود نگران بودم که همش خورده نشه اما خدا رو شکر چیزیش نموند یکم از کیکتو برای اون خانواده کپرنشین که بچه های زیادی دارن بردیم و یکمشو برای مائده خانوم پسر عمه بابا که همیشه به ما لطف داره بردیم وقتی برگشتیم تو یهو زدی زیر گریه که از فرط بیخوابی بود و من بغلت کردمو تو مثل یه فرشته ناز تو بغلم خوابت برد

گل نازم دلم میخواست امشب تموم نمیشد امشب از ته دلم شاد بودم از اینکه خدا از روی لطف تو رو بهم دادکه من اینجوری تو بغلم فشارت بدم و تمام احساسمو تخلیه کنمخدارو هزار بار شاکرم که نعمت بزرگ مادر بودنو ازم دریغ نکرد آروم بخواب نفس من اینجا یکی همیشه برای تو و به عشق تو بیداره تولدتم هزار بار مبارک الهی عمرت عمر نوح بشهعکسای تولدتم بعدا میذارمبرم که ساعت 3 و نیمه و وقت عبادت و خوردن سحری دوست دارم نازنینم :

 

عکس آتلیه

کیک تولدت:

کیک تولدت

علی جون و دختر عمه اش زهرا خانوم:

 

قربون معصومیتت برم

 

اینم اون کامیونی که گفتم:

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آراد(خاطره)
7 مرداد 91 18:19
سلام...عزیزم تولدت مبارک....انش الله تولد 120 سالگیت...
مامان کوثر
16 مرداد 91 21:52
سلام عزیزم یه چتد وقتی گرفتار بودم نتونستم بهت سربزنم سر فرصت میام مطالب رو میخونم عکس ها خیلی خوشگل بودن علی جون رو ببوس از طرف من
مامان کوثر
30 مرداد 91 15:07
سلام عیدتون مبارک باشه عزیزم خوبین قبول باشه عبادت ها و روزه های شما خوبین علی کوچولو خوبه از طرف من ببوسش
مامان امیرعلی
8 مهر 91 11:53
تولدت مبارک علی جون پسر من هم هم سن تو است و همش میگه من رفتم مدرسه و بزرگ شدم و مثل تو همش دنبال چرا است که ادم کلافه میشه ایشاالله هزار ساله بشی